پایگاه بسیج و کانون مسجد قبا

پایگاه بسیج و کانون مسجد قبا

کمک در تاریکی شب

دوشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۴:۴۱ ب.ظ

شهید حاج علی مزاری

شبی در منزل نشسته بودیم.حدود ساعت11شب بود که درمنزل صدا کرد.هنگامی که در را باز کردم،مرحوم آیت الله کفعمی و شهید مزاری را مشاهده نمودم.تعجب کردم و گفتم:نشانی مرا چگونه یافته اید؟

گفتند:چون چند روزی است که شما را ندیده بودیم،نگران شدیم.

سپس مقداری پول ومقادیری برنج و قند و روغن دادند و گفتند لابد عیالوار هستی و این ها کمکی برایت میشود.

هرچه اصرار کردم به منزل بیایند،نپذیرفتند و گفتند:انشاالله وقتی دیگر...

یکی از شب ها پس از نماز مغرب و عشا، حاج آقا به من گفت:اگر الان کاری ندارید،ساعتی وقت شما را بگیرم.

این بود که به اتفاق ایشان و فرزندشان و یکی از بچه های مسجد با ماشین به راه افتادیم.به مناطق دور افتاده ای از شهر رفتیم.با این که من در این شهر بزرگ شده ام،تا آن زمان آن مکان ها راندیده بودم.کوچه پس کوچه های تاریکی بود.حاج آقا می گفتند:بروید در فلان خانه را بزنید. یک کیسه برنج و یک بسته گوشت بگذارید دم در وبیایید.

خودشان داخل ماشین که در تاریکی پارک کرده بودند، می ماندند. جایی رفتیم؛حاج آقا گفتند که :این خانواده دو بچه کوچک دارد.دو جفت کفش هم بردارید.

آن شب در خانه های زیادی رفتیم وبرایشان آذوقه و وسایل بردیم.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۲۱
آقای بختیاری

کمک در تاریکی شب

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی