انفاق
خیلی کم اتفاق می افتاد که حقوق ماهیانه ی عیسی به منزل برسد.او وقتی از سپاه حقوق می گرفت به سراغ مستمندانی که می شناخت ،میرفت ضمن احوال پرسی و دلجویی از آن ها،همه ی مقرری ماهیانه اش را میان آن ها تقسیم می کرد و آنگاه با دستان خالی اما شادمان به خانه می آمد.علاقه ی عیسی به انفاق و نیکوکاری آنقدر زیاد بود که از وسایل مورد نیاز خود در این راه چشم می پوشید.او برای رفت و آمد به محل کار خود موتوری داشت که کار های خانه هم را با همان انجام میداد.
یک روز دیدم پیاده به منزل آمد.پرسیدم:عیسی ،موتور کجاست؟
خندید و گفت آن را به فردی که برای رفت و آمد خانواده اش وسیله ای نداشت،دادم.
عیسی در ایثار و گذشت از همان کودکی نمونه بود.او سال اول راهنمایی را در مدرسه مکولی در س می خواند.یک روز هر چه اصرار کردم،حاضر نشد به مدرسه برود.علت را پرسیدم،با شرم کودکانه اش گفت:بابا،با این وضع زندگی شما،من حاضر نیستم درشهر درس بخوانم و شما در آمد خود را برای اجاره خانه و کرایه ی ماشین خرج کنید.
ناچار عیسی را برای تحصیل به زهک آوردیم و او دوره ی راهنمایی را در مدرسه ی زهک گذراند.پسرم در آن سنین کودکی از اینکه توانسته بود باری از دوش ما بردارد خیلی خوشحال بود.