پایگاه بسیج و کانون مسجد قبا

پایگاه بسیج و کانون مسجد قبا

آخرین مطالب
آخرین نظرات

۳۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

تلافی

شهید ناصر کاظمی

هر کاری که از دستش بر می آمد،برای دیگران انجام می داد.هیچ وقت کار خودش را به دیگران واگذار نمی کرد.یک شب،جوراب او را شستم.خیلی ناراحت شد. ازفردا آن شب دنبال جوراب من می گشت تا آن را بشوید و کار مرا جبران کند.


آقای بختیاری

حرف حساب

شهید جواد فکوری

به خاطرم هست که مدتی در جبهه های جنگ به منظور سرکشی از پایگاه ها و سایت های موشکی و مواضع پدافندی در خدمت ایشان بودم و در این مدت به علت مشغله زیاد و بیش از حد،فرصت نمی کردم به آرایشگاه بروم و اصلاح کنم.به همین جهت موی سرم به شدت بلند شده بود.در یکی از روز ها که از مقابل ایشان می گذشتم،به سرو وضع من چشم دوخت و مرا که فاصله ای را طی کرده بودم صدا زد  و گفت:

مو هایت چرا این قدر بلند است؟

قربان وقت نکردم به سلمانی بروم.

همین حالا برو به سلمانی،سر و وضعیت را مرتب کن و بیا سریع

چشم قربان

من هم متقابلا به سرو روی ایشان چشم دو ختم و گفتم:

ببخشید قربان موی سر خودتان هم بیش از حد بلند است.

بدون این که از گفته ام ناراحت شود،خندید و در حالی که دستی به مو هایش می کشید گفت:حرف حساب که جواب ندارد،پس صبر کن با هم برویم وسپس با اتفاق به آرایشگاه رفتیم.

آقای بختیاری

صد بار صلوات

شهید عباس علی خمری

قرار بود در جلسه ای که با حضور چند نفر از دیگر از دوستان از جانب شهید ترتیب داده شده بود،شرکت نماییم.متاسفانه با چند دقیقه تاخیر رسیدم.از جایی که شهید فوق العاده به نظم و قول و قرار مقید بود،مرا به خاطر تاخیر جریمه کرد.

یادم است در جمع اعزا،شهید رو به من کرد وگفت:به خاطر تاخیر در جلسه،صد بار صلوات بگویید

اما بعد از اتمام جلسه،به طور خصوصی و با صراحت به من اعلام کرد:خدا نکند این بی نظمی عادت همیشگی شما شود که اگر در کار اداری باشد،منجر به حرام خواری می گردد که عاقبت سویی خواهد داشت واز آن جمله تربیت فرزندان.   

آقای بختیاری

                     

بدون نظم،هیچ کاری نمی شود کرد

شهید عباس مطیعی

همه منتظرت بودند.حضورت ضروری بود.شهید محمود زرگر خیلی روی تو مانور می داد.به اصرار او منتقل شده بودی به جهاد.به خاطر تجربه ات.قبلا در تبلیغات سپاه کار می کردی.

هر روز صبح به کمک بابا روی ویلچر آماده می شدی.دوستان تبلیغات می کردند و با هم می رفتین سرکار.وقتی هم که منتقل شده بودی جهاد با خودروی جهاد می آمدی.آن روز هم مثل همه روز ها آماده شده بودی.راننده دیر تر آمد.معطل شده بودی ،مدتی در حیاط خانه صبر کردی.برگشتی داخل خانه.دوباره به کمک بابا رفتی روی تخت.

راننده وقتی رسید که تو روی تخت بودی.برگشت اما بدون تو.بهش گفته بودی :من امروز نمیام تا مسئولین،نظم را مورد توجه قرار دهند.بدون نظم هیچ کاری نمی شود کرد

 

آقای بختیاری


شهید میر قاسم میر حسینی

حاج آقا در همه حاج آقا در همه حال سرکشی از گردان ها و رسید گی به وضعیت بسیجی هارا وظیفه خود می دانست.یک شب سر زده به چادر گروهی وارد شد و پس از احوال پرسی با رزمنده ها،نظرشان را از نحوه برخورد مسولان با بچه های گردان جویا شد.آن گاه وضعیت غذا لباس و حمام نیرو ها را بررسی کرد و درهر مورد وظایف بچه های تعاون را را به آن ها یاد آور شد.آن شب آبگوشت داشتیم،از ایشان خواستیم شام را با ما صرف کند.با فروتنی پذیرفت و پس از صرف شام برای شستن ظرف ها از جا برخاست.اما برادران اجازه ندادند.حاجی که راضی نبود افتخار بسیجی بودن را از دست بدهد به برادران قبولاند که حداقل تمیزی سفره را به او بسپارند.آن شب حاج آقا با رفتار بزرگوارانه خود مصداق یک فرمانده مسلمان را به زیبایی برای ما تعریف کرد و نشان داد.


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۳۶
آقای بختیاری

شهید منصور ستاری

از سوی تیمسار ستاری به سمت معاونت طرح و برنامه نیروی هوایی منصوب شدم.طبق معمول،هر سه ماه یک بار می بایستی گزارش پیشرفت پروژه های نیرو را از یگان های مختلف دریافت می کردم و پس از تنظیم به تیمسار ارائه می دادم.در نخستین گزارش،پس از انتصابم  صورتی از پروژه های در دست اجرای نیرو را با میزان پیشرفت کار تهیه کردم و به دفتر ایشان فرستادم.وقتی گزارش مربوطه را پس از چند روز گرفتیم،دیدم تیمسار جلوی هر کدام از موارد،توضیحاتی داده اند که از دید ما کاملا پنهان مانده بود.

مثلا نوشته بودیم از موتور فلان هواپیما در حال حاضر تعداد پنج دستگاه آماده است.ایشان نوشته بودند:

خیر شش موتور هواپیما آماده به کار وجود دارد

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۳۰
آقای بختیاری

عکسهای بازی فوتبال دستی.

 

برای سایر تصاویر بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۵۱
گمنام 135

بازی دارت.

با تشکر از بچه های مسجد.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۳۸
گمنام 135

تفریح تنیس:

یک بازی بسیار مهیج.

برای دیدن تصاویر بیشتر روی ادامه ی مطلب کلیک کنید.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۲۶
گمنام 135

شهید حسین نوروزی

در طرح لبیک یا امام،سه گردان تشکیل شد:موسی کلیم الله- عیسی روح الله-ابراهیم خلیل الله.چون استقبال

زیاد بود گفتند:فعلا نیرو نمی خواهیم.فقط یک گردان نیاز داریم.

حسین پیشنهاد داد مانور شهری انجام بدهیم.قرار شد هر گردانی که زود تر دست بدهد به جبهه اعزام

شود.حسین مسئول گردان موسی کلیم الله شد.مانور شروع شد.بعضی ها شوخی گرفته بودند.ما که

 اولین بارمان بود آن را جدی گرفتیم.حسین با دقت تلاش می کرد مثل این که در صحنه جنگ است دقیقا

نظامی عمل می کرد.

بالاخره گردان او زود تر از دیگران رسید،نفس راحتی کشید و گفت الحمد الله ما زود تررسیدیم .اعزام با

ماست.بچه ها آماده باشید.


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۴۲
آقای بختیاری