حرف حساب
شهید جواد فکوری
به خاطرم هست که مدتی در جبهه های جنگ به منظور سرکشی از پایگاه ها و سایت های موشکی و مواضع پدافندی در خدمت ایشان بودم و در این مدت به علت مشغله زیاد و بیش از حد،فرصت نمی کردم به آرایشگاه بروم و اصلاح کنم.به همین جهت موی سرم به شدت بلند شده بود.در یکی از روز ها که از مقابل ایشان می گذشتم،به سرو وضع من چشم دوخت و مرا که فاصله ای را طی کرده بودم صدا زد و گفت:
مو هایت چرا این قدر بلند است؟
قربان وقت نکردم به سلمانی بروم.
همین حالا برو به سلمانی،سر و وضعیت را مرتب کن و بیا سریع
چشم قربان
من هم متقابلا به سرو روی ایشان چشم دو ختم و گفتم:
ببخشید قربان موی سر خودتان هم بیش از حد بلند است.
بدون این که از گفته ام ناراحت شود،خندید و در حالی که دستی به مو هایش می کشید گفت:حرف حساب که جواب ندارد،پس صبر کن با هم برویم وسپس با اتفاق به آرایشگاه رفتیم.