کلاه
شهید ابراهیم امیر عباسی
گفتم:ابراهیم سرما اذیتت نمی کند مادر
گفت:نه مامان،هوا خیلی سرد نیست.
هوا خیلی سرد بود،بینی و گونه هایش قرمز شده بود از شدت سرما،ولی نمی خواست به روی خودش بیاورد.مراعات مرا می کرد که به خرج نیفتم.دلم نیامد،همان روز رفتم برایش یک کلاه خوش رنگ و کاموایی خریدم.فردا صبح کلاه را به سرش کشید و رفت دبستان.ظهر که آمد بی کلاه بود.با تعجب گفتم کلاهت کو،
گفت:اگر بگم دعوایم نمی کنی مامان؟
پرسیدم چیکارش کردی مگه؟