سند خانه
شهید صفر علی رضایی
مشکلی برایم پیش آمده بود وخیلی نگران بودم.رضایی که مدتی رفتارم را زیر نظر داشت،متوجه ناراحتی ام شده بود.یک روز صدایم زد و پرسید: من فکر می کنم تو از چیزی ناراحتی
گفتم:نه این طور نیست.
گفت :باور نمی کنم.
گفتم:مشکل من ربطی به جبهه و جنگ ندارد.پس لزومی ندارد که اینجا از آن حرفی بزنم.