دعا های بی وقفه
شهید محمد حسن فایده
شبی توفیق داشتم تا برای سر کشی از خانواده ای،همراهش باشم.حومه ی بیرجند به منزل نیمه ویرانی رسیدم.پیر زن قد خمیده ای به استقبالمان آمد.در گوشه ای از آن ویرانه،مرد کهنسالی از درد به خودش می پیچید.
پیر زن عاجزانه می گفت:مدتی است کسی به ما سرنزده و همسرم بیمار است.
آقای فایده بلافاصله به دنبال تهیه ی ماشین رفت.مرد بیمار را به بیمارستان رساندیم وبعد از معاینه و تهیه دارو به منزلش بر گرداندیم.
آن شب دعا های بی وقفه ی پیر زن بدرقه ی راهمان بود